یادداشت | فرهنگ آزادی
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، ما در عصری هستیم که بسیاری از واژگان دچار تغییر، وارونگی و حتی انقلاب در معنا و مفهوم هستند. «آزادی» یکی از همان واژگانی است که دستخوش تغیرات معنایی زیادی شده است به گونه ای که در بیان چیستی آزادی سخن واحدی وجود ندارد بلکه برداشتها و تفاسیر متعددی موجود است که باید علت این تعدد تفاسیر از یک مفهوم واحد را در نوع هستیشناسی، جهانبینی و راه و روش و مسلک هر اندیشمندی جستجو کرد. مفهومی که همگان آن را تقدیس، و برای رسیدن به مطلوب خویش بدان چنگ می اندازند. هم موافقان دین خود را مدافع آزادی میدانند و هم مخالفان دین. هم موافقان اختلاط روابط پسر و دختر، منتقدین مسئله حجاب و مروجین بیقیدیهای اجتماعی و لاابالیگری های اخلاقی استناد به آزادی میکنند، و هم مخالفان این ولنگاریها و مدافعان ترویج احکام الهی و اصول اخلاقی. هم ایالات متحده به خود حق داده که به بهانه دفاع از آزادی، به ملتهای دیگر تجاوز کند و هزاران جنایت انجام دهد، هم ملتهای مبارز در مقابل آنان با نام آزادی ایستادگی میکنند.
اختیار و آزادی
در این که انسان موجودی است مختار شکی نیست و این اختیار و اراده لازمه جوهر ذات وی، و تکلیف بیانگر این اراده و اختیار است چراکه اگر اختیار نباشد تکلیف لغو و بیهوده است، همچنین نفی آزادی از انسان مستلزم نفی اختیار وی است، چرا که اساسا آدمی در محیطی آزاد مختار به انتخاب است. اسلام به مسئله آزادی بسیار توجه نموده و در آیات متعددی به این مسئله توجه شده. از جمله آیاتی که بحث آزادی را بسیار زیبا بیان فرموده آیه 64 سوره آل عمران میباشد: «قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ» بگو: اى اهل كتاب! به سوى سخنى بياييد كه ميان ما و شما مشترك است. جز خداوند را نپرستيم و چيزى را شريك او قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى ديگر را بجاى خدا ارباب نگيرد. پس اگر (از اين پيشنهاد) سرباز زدند، بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمان و تسليم خدائيم.
در این آیه خداوند متعال تمام انسانها را با هر آئین و مسلکی و هر نژاد و قومی دعوت به یک حقیقت واحد میکند «تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ»، که آن حقیقت واحد و شریف مرکب از دو جزء است، جزء نخست آن توحید و دوری از شرک «أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً»، و جزء بعدی آن آزادی در جامعه میباشد «وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ».
حدود و ثغور آزادی
باید دانست که واژه آزادی هر تعریفی داشته باشد برای اینکه بروز و ظهور یابد، در هر سطحی که باشد، محدود می شود. انسان آزاد آفریده می شود، اما در برخورد با محیط، خانواده، جامعه، دولت، دین و.... از آزادی اش به شکل محسوسی کاسته می شود و محدود و مقید به قوانین پذیرفته شده می گردد. به دیگر سخن، آزادیِ مطلق محال است.(آزادی سیاسی در اندیشهی مطهری و بهشتی، شریف لکزایی، ص: 25) علت مطلق نبودن آزادی را باید در تابعیت وصف از موصوف چه در موجودیتش و چه در شئون و ویژگیهایش، جست، چه اینکه آزادی وصف انسان است، بنابر این اگر موصوف مقید به قید محدودیت باشد حتما وصف نیز به همان قید مقید میشود و از آنجا که انسان چه در مرحله هستی خویش و چه در اوصاف و افعالش محدود است، آزادی وی نیز که وصف او به شمار میآید محدود می شود و ذات لایتناهی حق تعالی به حکم «إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْناهُ بِقَدَرٍ»( قمر: 49) تنها مرجع شایسته برای این حدگذاری است.
از سوی دیگر، آزادی باید به سمت تکامل و تعالی نفس انسانی حرکت کند اما اگر برای رهایی نفسانیات حیوانی باشد و باعث لطمه زدن به نفس انسانی و یا به تعبیر شهید مطهری در کتاب آزادی معنوی، «لطمه زدن به خود عالی» شود باید محدود گردد، و این محدودیت، درحقیقت تحدید توحش و شهوات نفسانی است. این لطمه زدن به نفس انسانی، گاه به واسطه تجاوز به حقوق و کرامت دیگران حاصل می شود و گاه به واسطه تجاوز به کرامت خویش، و در هر دو حالت «خود عالی» یا همان نفس انسانی فرد تنزل کرده و لطمه می خورد که این خود، آزادی را محدود می کند.
تحصیل آزادی
راه تحصیل آزادی چیست؟ آیا «آزادی» حیثیتی اعطایی دارد به این معنا که باید آزادی را اعطا کرد و داد؟ یا اینکه ماهیتی اکتسابی دارد به این شکل که باید آزادی را مطالبه کرد و ستاند؟ و یا آنکه حقیقتی آموختنی است بدین سخن که دارای آدابی است که باید آن را آموزش داد و آموخت؟ در پاسخ باید گفته شود که هر سه معنا در راه تحصیل آزادی صادق است. یعنی حقیقت آزادی هم حیثیت اعطایی دارد، به این بیان که حکومتها به عنوان یک تکلیف و نه لطف نمی توانند حق آزادی را از افراد سلب کنند. بلکه با نظر به وظایف ذاتی حکومت که یکی از آنها فراهم آوردن بستری برای سیر استکمالی انسانهاست، اعطاء آزادی به افراد جزئی از وظایف حکومت محسوب میگردد، چرا که «آزادی» انسان خود یکی از لوازم این سیر است.
همچنین حقیقت آزادی ماهیتی اکتسابی نیز دارد به این بیان که، هر انسان عاقل و آگاه باید نسبت به حقوق خویش از جمله حق آزادی آگاهی لازم را داشته باشد و آن را مطالبه کند. آزادی انسان ها از برنامه های مهم اسلام و یکی از اهداف بلند انبیاء الهی بوده است.
و نیز حقیقتی آموختنی به شمار میآید. به این معنا که دارای آداب و فرهنگی است و نیاز به آموزش و فراگرفتن دارد. در واقع این بخش مهمترین بُعد آزادی است. مادامی که فرهنگ و آداب آزادی در جامعهای به فعلیت نرسد مطالبه آزادی یا شکل نخواهد گرفت و یا به نحو صحیح ظهور نمییابد. در نتیجه گوهر آزادی در آن جامعه یا معدوم میماند که ثمره معدومیت آزادی چیزی جزء موجودیت دیکتاتوری نیست، و یا به نحو توحش در قالب آزادی شکل خواهد گرفت که محصول آن چیزی جزء فساد، از بین رفتن عدالت، تنازل انسانیت و از میان رفتن سیر استکمالی در آن جامعه نیست. بدیهی است که مقدمه ظهور و بروز فرهنگ آزادی، معرفت و شناخت نسبت به خدا، انسان، جهان و نیز به حقیقت و ماهیت آزادی، لوازم و قلمرو آن است. در واقع نوع بینش و جهانبینی ما تعیین کننده ماهیت تعریف ما از مفهوم آزادی و لوازم آن است.
تحریف آزادی
آیا آزادی قابلیت تحریف دارد؟ پیامدهای تحریف آزادی چیست؟ در اینکه مفهوم آزادی همانند مفاهیم و ارزش های دیگر قابلیت تحریف دارد تردیدی نیست. یکی از تحریف هایی که در آزادی بوجود می آورند وارد کردن هرج و مرج به دایره معنایی آزادی است. به این معنا که با سوء استفاده از جهل مردم نسبت به فرهنگ آزادی و با ایجاد هرج و مرج به نام آزادی، مردم را نسبت به این مفهوم بدبین و در تقدیس آن تردید وارد کرده تا بدانجا که این باور غلط در اذهان شکل گیرد که برای فرار از وضع موجود و هرج و مرج و نابسامانی ناگزیرند از رجوع به یک استبداد قدرتمند.(برای مطالعه بیشتر ر.ک: بیانات مقام معظم رهبری در مورخ؛ 9/12/1379)
از دیگر تحریفات آزادی حمله به مقدسات و ارزش های جامعه است که با ژست های منورالفکری از جمله آزادی بیان و آزادی قلم صورت می گیرد. جریان های منورالفکری و قلم به دستان منتسب به آنها که در تناقضی آشکار بین اصول مدعایی خویش همچون احترام به عقاید مختلف، آزادی اندیشه، حقوق شهروندی ... و عملکردشان به سر میبرند در حالی داعیه احترام به عقاید و آرای گوناگون و مخالف را دارند که بارها به عقاید مسلم اکثریت مطلق هم وطنان خویش بلکه همه شیعیان تعرض کرده اند. در مسلک اینان هر نوع اهانت به مقدسات و ارزش ها و آرمان های ملت در حیطه آزادی اندیشه و آزادی بیان تفسیر و توجیه می شود؛ اما هرگونه مخالفت با آرای آنان و نقدشان مساوی است با تحجر و واپسگرائی! اینان درحالی شعار «زنده باد مخالف من» سر میدهند، که آزادی را جادهای یک طرفه و اختصاصی به خویش و افکارشان میدانند و شعار «زنده باد مخالف من» به شرط بسته بودن دهان مخالفان است!
در واقع اینگونه رفتارهای متناقض خود تحریف آزادی و تفسیر آن در راستای اهداف و امیال شخصی و حزبی است که متمسکان این سلوک از آزادی به مثابه ابزاری در راستای مشروعیت بخشیدن به هتک و تعرضاتشان و نیز چماقی بر سر منتقدانشان بهره می جویند.
از دیگر مصادیق تحریف آزادی میتوان به قائله «حجاب اجباری» اشاره کرد. در اینجا نیز «آزادی» دست مایه ای است در تحقق بیبند و باری و نقض شئونات اسلامی و اجتماعی، که با تحریف و توسعه نامعقول معنایی آن و تسری دادن مفهوم آن به بیبند و باری و رفتارهای خلاف عرف، مذهب و قوانین کشور صورت میپذیرد. چگونه میتوان حجاب اختیاری را پذیرفت در حالی که نقض فاحش یک دستور و واجب دینی و قانونی است. لازمه این اختیاری دانستن حجاب، سرایت اختیار در همه قوانین و همه واجبات دینی است و ثمرهای جزء هرج و مرج، لغویت در وضع قوانین الزام آور و لغویت در امر شارع و قانون گذار با توجه به علم به الزامی بودن بسیاری از قوانینش از جمله حجاب ندارد. به دیگر سخن، با پذیرش اختیاری بودن حجاب باید اختیاری بودن تمامی واجبات دینی و تمامی قوانین الزام آور حقوقی و اجتماعی را نیز پذیرفت چراکه پذیرش اختیاری بودن یکی و نپذیرفتن اختیاری بودن دیگری ترجیح بلامرجح است. اگر با وجود مناط الزامی بودن در حوزه حجاب رأی به اختیار دهیم، چرا نتوان این اختیار را در دیگر حوزه های الزام آور همانند قوانین راهنمایی و رانندگی، قوانین حقوقی و... نیز تسری داد، و اگر آنجا نمی توان حکم به اختیار کرد چگونه اینجا می توان چنین حکم کرد؟!/۸۴۱/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام داود موذنیان، پژوهشگر حوزه علمیه قم